هدف پژوهش حاضر، تبیین زیباییشناسی از دیدگاه جان دیویی و استلزامهای تربیتی آن است. این پژوهش، فلسفی از نوع تحلیل مفهومی و استنتاجی است. روش گردآوری اطلاعات کتابخانهای- اسنادی است و اسناد تحلیلشده شامل کتب، پیشینهی مطالعاتی و پژوهشهای مرتبط در این زمینه است. نتایج پ چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر، تبیین زیباییشناسی از دیدگاه جان دیویی و استلزامهای تربیتی آن است. این پژوهش، فلسفی از نوع تحلیل مفهومی و استنتاجی است. روش گردآوری اطلاعات کتابخانهای- اسنادی است و اسناد تحلیلشده شامل کتب، پیشینهی مطالعاتی و پژوهشهای مرتبط در این زمینه است. نتایج پژوهش نشان داد زیباییشناسی، تجربه و دانش در دیدگاه دیویی با یکدیگر رابطه دارند. دیویی مخالف هر نوع دوگانگی و موافق یکپارچگی در زیباییشناسی، تجربه و دانش است. تجربهی زیباییشناختی با ویژگیهایی همچون کلیت، بیواسطهگی، انسجام و غیره از سایر تجارب متمایز میشود و دانش بخشی از زیباییشناسی است. دیدگاه دیویی در تربیت هنری در دو سطح برنامه درسی و تدریس استلزامهایی دارد. در سطح اول، نگاه تلفیقی به هنر و توجه به وجه نظری و عملی هنر مطرح است. سطح دوم متوجه برقراری ارتباط بین تربیت هنری و تجارب متربی و وجه احساسی تعامل معلم و متربی است. رعایت تنوع در شیوههای تدریس و توجه به ارزشیابی کیفی و فرایندمحور به ارتقای تربیت هنری یاری میرساند.
پرونده مقاله
در مقاله حاضر، گفتمان تربیتِ معلم در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران مورد تحلیل قرار گرفته است. فرض پژوهش بر این است که گفتمانهای حاکمیتی که بعد از انقلاب اسلامی مفصلبندی شدهاند، نظامهای معنایی را برای معلمان تعریف نمودهاند که جایگاه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی معلمان را د چکیده کامل
در مقاله حاضر، گفتمان تربیتِ معلم در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران مورد تحلیل قرار گرفته است. فرض پژوهش بر این است که گفتمانهای حاکمیتی که بعد از انقلاب اسلامی مفصلبندی شدهاند، نظامهای معنایی را برای معلمان تعریف نمودهاند که جایگاه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی معلمان را در ساختارهای قدرت، مکانیابی نموده است. این نظامهای معنایی شامل یک دال مرکزی برای گفتمان تربیت معلم است که نشانههای دیگر حول آن مفصلبندی شدهاند. سؤالات پژوهش چنین است: نشانههای اصلی تربیت معلم در گفتمانهای شکلگرفته بعد از انقلاب اسلامی چیستند؟ بسترهای شکلگیری گفتمانهای تربیت معلم بعد از انقلاب اسلامی چه بوده است؟ این پژوهش بر مبنای الگوی نظریه گفتمانی لاکلائو و موف و از طریق سندکاوی صورت گرفته است. مطابق یافتههای پژوهش، دال مرکزی تربیت معلم در گفتمانهای شکلگرفته بعد از انقلاب اسلامی ایران به ترتیب زمانی عبارتاند از: تربیت معلم انقلابی، تربیت معلم بعنوان کارگزار دولتی، توسعه سیاسی معلم، تحول بنیادین در تربیت معلم، تربیت معلم بعنوان الگوی نظری و عملی مطابق نظام معیار اسلامی. گفتمان فراگیر انقلاب اسلامی تأثیر مستمری بر فرایند تربیت معلم داشته است. همچنین با تصویب سند تحول بنیادین و سند زیرنظام تربیت معلم و تأمین منابع انسانی در نظام تربیت رسمی و عمومی، تربیت معلم جایگاهی راهبردی در نظام آموزشوپرورش یافته و با رویکردی آیندهنگر و بلندمدت بدان نگریسته شده است.
پرونده مقاله
کودکان مبتلا به بیماریهای مزمن نیازهای تربیتی ویژهای دارند که امروزه بر اثر غلبه رویکردهای عینیتمدارِ طبیعتگرا و هنجارگرا مغفول ماندهاند. از این رو هدف اصلی این پژوهش، مطرح کردن پدیدارشناسی بیماری به عنوان رویکردی بدیل در بهبود وضعیت تعلیم و تربیت کودکان مبتلا به چکیده کامل
کودکان مبتلا به بیماریهای مزمن نیازهای تربیتی ویژهای دارند که امروزه بر اثر غلبه رویکردهای عینیتمدارِ طبیعتگرا و هنجارگرا مغفول ماندهاند. از این رو هدف اصلی این پژوهش، مطرح کردن پدیدارشناسی بیماری به عنوان رویکردی بدیل در بهبود وضعیت تعلیم و تربیت کودکان مبتلا به بیماری مزمن است. مطالعه حاضر بر بنیاد دو رویکرد روششناختی پدیدارشناسی و استنتاجی انجام میگیرد؛ بدین صورت که ابتدا چالشهای تربیتی ویژه کودکان مبتلا به بیماری مزمن در مواجهه با خود، هستی و دیگران مورد پدیدارشناسی قرار گرفته و توصیف میشوند و در ادامه، با استخراج مضامین پدیدارشناختی رویآورندگی، زمانمندی و بدنمندی، پدیدارشناسی بیماری به عنوان راهکاری برای فهم بهتر تعلیم و تربیت ویژه این کودکان استنتاج میگردد. نتایج نشان میدهد پدیدارشناسی بیماری با سوژه بدنمند دانستن کودک بیمار، معنای بیماری را بازسازی کرده و فرصتی فراهم میکند تا بیماری مزمن از یک رنج همیشگی به بستر مناسبی برای پیشرفت و شکوفایی افراد تبدیل شود.
پرونده مقاله
هدف اصلی این پژوهش، واسازی نقش تربیت رسمی در نظام تربیتی کشور بعد از پیروزی انقلاباسلامی است. تربیت رسمی با کنار هم قرار گرفتن چهار بُعد از ابعاد شکلگیری تربیت رسمی شامل: ساختار، مکانیزم، نظام ارزشگذاری و فعالیتهای تربیتی، تقریباً از اواسط دورۀ قاجار خودنمایی کرد و ب چکیده کامل
هدف اصلی این پژوهش، واسازی نقش تربیت رسمی در نظام تربیتی کشور بعد از پیروزی انقلاباسلامی است. تربیت رسمی با کنار هم قرار گرفتن چهار بُعد از ابعاد شکلگیری تربیت رسمی شامل: ساختار، مکانیزم، نظام ارزشگذاری و فعالیتهای تربیتی، تقریباً از اواسط دورۀ قاجار خودنمایی کرد و با تثبیت خود در دورۀ پهلوی، به گسترش قابل ملاحظهای دست یافت. روند توسعۀ تربیت رسمی بعد از سال 1357 نیز با تکیه بر آرمانهای انقلاباسلامی از جمله انسانسازی و تربیت انسانی ادامه یافت. توجه روزافزون به بُعد تربیت رسمی به منظور استفاده از ظرفیتهای آن، ضمن تعمیق دوگانگیهای موجود نظام تربیتی، با عدم تحقق کامل اهداف و انتظارات مواجه گردید. در این مطالعه با رویکرد واسازانه، دوگانگی حاکم بر نظام تربیتی کشور با بررسی پیشفرضهای شکلگیری تربیت رسمی و قطبهای مؤثر، مورد تحلیل قرار گرفتهاند. مطالعۀ آلایش قطبهای مربوط به هر دو بخش، نمایانگر مکملیت و ضرورت هر دو بخش است که با انجام واسازی و استفاده از ظرفیتهای هر دوگونه نظام تربیتی، امکانهای متعدد و مضاعفی همچون: دسترسی به عدالت آموزشی، آمادگی در برابر شرایط خاص، فراهم نمودن زمینۀ رشد ابعاد مختلف فراگیران، واقعبینی در انتظارات و فراهم شدن زمینۀ پاسخگویی، پذیرش تفاوتهای متکثر فرهنگی و تغییر طرحوارههای ارباب و رعیتی در تربیت میسر میگردد.
پرونده مقاله
در این پژوهش، «مسألۀ صلح در تعلیموتربیت افغانستان، مبتنی بر سند قانوناساسی این کشور در دورۀ جمهوریاسلامی» مورد تحلیل قرار گرفته است. اما از آن جهت که کاربرد زبان دارای پیچیدگیهای مختلف است و پیوندی با عرصههای بیرون از خود دارد، روش این پژوهش، تحلیل گفتمانانتقادی ب چکیده کامل
در این پژوهش، «مسألۀ صلح در تعلیموتربیت افغانستان، مبتنی بر سند قانوناساسی این کشور در دورۀ جمهوریاسلامی» مورد تحلیل قرار گرفته است. اما از آن جهت که کاربرد زبان دارای پیچیدگیهای مختلف است و پیوندی با عرصههای بیرون از خود دارد، روش این پژوهش، تحلیل گفتمانانتقادی با رویکرد فرکلاف را به کمک رویکرد لاکلا و موف است. منبع اصلی این تحلیل، چنانکه در عنوان ذکر شده است، سند قانوناساسی افغانستان در دورۀ جمهوریاسلامی است. در عینحال از اسناد و متون معتبر دیگر نیز برای توسعه و تعمیق تحلیل استفاده شده است. نتیجۀ بهدست آمده از این تحلیل نشان میدهد که سند قانوناساسی، دارای گفتمان یگانه نیست؛ بلکه گفتمانهای مختلفی را بدون داشتن محوریت و دال مرکزی مشخصی، در قالب یک نظم گفتمانی در درون خود جای داده است. مهمترین گفتمانهای شناسایی شده در این سند، گفتمان «اسلامگرایی»، «دموکراسی»، «نژادگرایی» و «ملیگرایی» است که حول دالهای اصلی «اسلام»، «مردم»، «قوم» و «ملت» شکل گرفتهاند. این تعدد گفتمانی، سبب میشود که برساخت هویتی صلح در این سند، مرکب از دالهای متنوع و مفاهیم متعدد و غیرمنسجم باشد که بهدلیل تخاصم گفتمانی دالها و سازههای یاد شده، برساخت صلح و در نتیجه آموزش صلح محقق نشود.
پرونده مقاله