هدف از این مقاله ارائه تبیینی روششناختی از فرایند تحلیل مفاهیم تربیتی در فلسفه تربیت با رویکرد اسلامی بر مبنای نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی است. تحقیق با روش استنتاجی (تحلیل پیشرونده) انجامشده است و پس از اشاره به مدعای اصلی نظریه مزبور، به استنتاج دلالتهای چکیده کامل
هدف از این مقاله ارائه تبیینی روششناختی از فرایند تحلیل مفاهیم تربیتی در فلسفه تربیت با رویکرد اسلامی بر مبنای نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی است. تحقیق با روش استنتاجی (تحلیل پیشرونده) انجامشده است و پس از اشاره به مدعای اصلی نظریه مزبور، به استنتاج دلالتهای آن، در ارتباط با روششناسی این نوع تحلیل مفهومی میپردازد. اهم یافتهها: 1- بر اساس نظریه ادراکات اعتباری و تبیین خاص آن از رابطه بین واقعیتها و ارزشها، مفاهیم تربیتی، از نوع اعتباریات مابعدالاجتماع تلقی میشوند که فرایند پردازش آنها، در همۀ جوامع بشری به شیوه استدلالی جدل، باملاحظه مجموعهای از واقعیات و حقائق مربوط به نیازها و اغراض و مصالح ناظر به زندگی مطلوب انسان و نیز با توجه به استعدادها و شرایط واقعی تأثیرگذار بر آدمی، در جهت تنظیم و هدایت روابط انسانی دارای اثر نسبتاً پایدار در ابعاد شخصیت دیگران، جعل و ابداع عقلایی میشود؛ 2- مفاهیم تربیتی دارای این ویژگیها هستند: اعتباری و هنجاری بودن و درنتیجه عدم امکان اتصاف به صدق و کذب؛ رابطه تولیدی و ضروری نداشتن با قضایای بدیهی و نظری؛ امکان تحول و تغییر و امکان ارتباط روانشناختی جعل این نوع مفاهیم با نظر به مجموعه واقعیات و نیازهای وجود انسان؛ 3- اهم ملاکهای اعتباربخشی اینگونه مفاهیم عبارتاند از: الف- موجه بودن ارزشها و گزارههای پشتیبان؛ ب- سازگاری آنها با سایر ارزشهای مقبول اجتماعی؛ ج- کارآمد بودن این مفاهیم. در نهایت با تأکید بر تمایز میان عناصر ثابت و متغیر در نیازهای بشری و تفکیک نسبیت مفهومی از نسبیت مصداقی، جایگاه ثبات و نسبیت در فرآیند تحلیل مفاهیم تربیتی، مشخص شد.
پرونده مقاله
هدف از این مقاله ارائه تبیینی روششناختی از فرایند تحلیل مفاهیم تربیتی در فلسفه تربیت با رویکرد اسلامی بر مبنای نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی است. تحقیق با روش استنتاجی (تحلیل پیشرونده) انجامشده است و پس از اشاره به مدعای اصلی نظریه مزبور، به استنتاج دلالتها چکیده کامل
هدف از این مقاله ارائه تبیینی روششناختی از فرایند تحلیل مفاهیم تربیتی در فلسفه تربیت با رویکرد اسلامی بر مبنای نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی است. تحقیق با روش استنتاجی (تحلیل پیشرونده) انجامشده است و پس از اشاره به مدعای اصلی نظریه مزبور، به استنتاج دلالتهای آن، در ارتباط با روششناسی این نوع تحلیل مفهومی میپردازد. اهم یافتهها: 1- بر اساس نظریه ادراکات اعتباری و تبیین خاص آن از رابطه بین واقعیتها و ارزشها، مفاهیم تربیتی، از نوع اعتباریات مابعدالاجتماع تلقی میشوند که فرایند پردازش آنها، در همۀ جوامع بشری به شیوه استدلالی جدل، باملاحظه مجموعهای از واقعیات و حقائق مربوط به نیازها و اغراض و مصالح ناظر به زندگی مطلوب انسان و نیز با توجه به استعدادها و شرایط واقعی تأثیرگذار بر آدمی، در جهت تنظیم و هدایت روابط انسانی دارای اثر نسبتاً پایدار در ابعاد شخصیت دیگران، جعل و ابداع عقلایی میشود؛ 2- مفاهیم تربیتی دارای این ویژگیها هستند: اعتباری و هنجاری بودن و درنتیجه عدم امکان اتصاف به صدق و کذب؛ رابطه تولیدی و ضروری نداشتن با قضایای بدیهی و نظری؛ امکان تحول و تغییر و امکان ارتباط روانشناختی جعل این نوع مفاهیم با نظر به مجموعه واقعیات و نیازهای وجود انسان؛ 3- اهم ملاکهای اعتباربخشی اینگونه مفاهیم عبارتاند از: الف- موجه بودن ارزشها و گزارههای پشتیبان؛ ب- سازگاری آنها با سایر ارزشهای مقبول اجتماعی؛ ج- کارآمد بودن این مفاهیم. در نهایت با تأکید بر تمایز میان عناصر ثابت و متغیر در نیازهای بشری و تفکیک نسبیت مفهومی از نسبیت مصداقی، جایگاه ثبات و نسبیت در فرآیند تحلیل مفاهیم تربیتی، مشخص شد.
پرونده مقاله
هدف مقاله حاضر بررسی تطبیقی-اجتماعی بندورا و رویکرد اسلامیِ «انسان به منزله عامل» است. بندورا، عاملیت را به معنای تأثیر ارادی بر عملکرد خود و رویدادهایی میداند که واجد خصیصههای عامل «محیطی بودن، عمدی بودن، پیشاندیشی، خود واکنشسازی و تأمّل در خود» است. از سوی دیگر د چکیده کامل
هدف مقاله حاضر بررسی تطبیقی-اجتماعی بندورا و رویکرد اسلامیِ «انسان به منزله عامل» است. بندورا، عاملیت را به معنای تأثیر ارادی بر عملکرد خود و رویدادهایی میداند که واجد خصیصههای عامل «محیطی بودن، عمدی بودن، پیشاندیشی، خود واکنشسازی و تأمّل در خود» است. از سوی دیگر در دیدگاه اسلامی، انسان براساس مفهوم عاملیت مورد نظر است و عمل و عاملیت شناختی، گرایشی و ارادی است. مطالعه عاملیت او، بر پایه سه مبنای اساسی حاضر به لحاظ روششناختی، مطالعهای تطبیقی است که مبتنی بر مقایسه شباهتها و تفاوتها و ریشهیابی آنهاست. در بخش تربیتی نیز از روش استنتاجی فرانکنا استفاده شده است. مبانی و جنبههای عاملیت در هر دو دیدگاه اشتراک زیادی با هم دارند به نوعی که پیشاندیشی و تأمّل در خود از دیدگاه اول را میتوان ناظر بر شناخت در رویکرد دوم؛ همچنین خود واکنشسازی و عمدی بودن در رویکرد اول را به ترتیب ناظر بر مبنای عاطفی و ارادی در رویکرد دوم دانست. با این وجود، دو دیدگاه در موضوعاتی همچون مفهوم عمل و عملکرد، ماهیت تعامل، جنبههای شناختی، عاطفی و ارادی، فطرت، مسئولیت و اخلاق تفاوتهایی دارند که پیامدهایی برای تعلیموتربیت خواهند داشت از جمله اینکه رویکرد اول بر اهمیت ساختار تأکید دارد در حالی که رویکرد دوم، وزن بیشتر را به عاملیت فردی میدهد. با توجه به اهمیت بحث عاملیت انسان که در هر دو دیدگاه مورد توجه قرار گرفته، در استنتاجهای تربیتی بر وجوه مشترک دو دیدگاه تأکید شده است.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف امکانسنجی بهره¬مندی از یکی از رویکردهای مطرح آموزشی پیش از دبستان در سطح جهان، با تبیین مبانی فلسفی نظریه تربیتی رجیو امیلیا و ارزیابی آن مبتنی بر رویکرد اسلامی عمل صورت گرفته است. در این راستا با بهرهگیری از روش تحلیل مفهومی، زبانی و تحلیل منطقی پس چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف امکانسنجی بهره¬مندی از یکی از رویکردهای مطرح آموزشی پیش از دبستان در سطح جهان، با تبیین مبانی فلسفی نظریه تربیتی رجیو امیلیا و ارزیابی آن مبتنی بر رویکرد اسلامی عمل صورت گرفته است. در این راستا با بهرهگیری از روش تحلیل مفهومی، زبانی و تحلیل منطقی پسرونده، مؤلفه¬های اساسی مبانی فلسفی این رویکرد استنباط گردیده و سپس مبتنی بر رویکرد اسلامی عمل، مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. حاصل این پژوهش استنباط دوازده مؤلفه فلسفی زیر¬ساز مبانی انسان¬شناختی، معرفت¬شناختی و ارزش¬شناختی؛ از جمله تأکید بر یکتایی و شایستگی کودک و ارزشمندی استقلال فکری و عملی او؛ اتخاذ رویکرد سازه¬گرایی اجتماعی به معرفت؛ محور قرار دادن ارزش عدالت و دموکراسی به عنوان روح حاکم بر دیدگاه رجیو امیلیا بود. نتایج ارزیابی حاکی است نظریه تربیتی رجیو امیلیا ضمن برخورداری از ویژگیهای منحصر به فرد و ابداعات آموزشی سودمند؛ نیازمند ملاحظه، بازنگری و تکمیل برخی وجوه چالشبرانگیز، پیش از هرگونه بهره¬گیری خواهد بود؛ از جمله نقدهای وارد شده به این دیدگاه می¬توان به این موارد اشاره کرد: تقلیل نگاه کل¬¬¬گرایانه و نادیده انگاشتن بعد معنوی کودک؛ تصویری شعاری و غیرواقعی از کودک و ابهام و سرگردانی در میانه واقع¬گرایی و سازه¬گرایی و خطر نسبی¬گرایی حاد در حوزه معرفت¬شناختی؛ و ناسازواری در توجه به ارزش¬های مطلق و مشروط در کنار ارزش¬های متغیر در عرصه ارزش¬شناختی. در این راستا و در نگاهی بازسازانه می¬توان به این موارد اندیشید: به ¬رسمیت¬ شناختن بعد معنوی به صورت عمومو¬خصوص منوجه با بعد بدنی، تعدیل نگاه به کودک، قرار دادن واقع¬گرایی در محور و سازه¬گرایی در حول آن، توجه به ارزشهای مطلق و مشروط و توجه متعادل به دموکراسی عقلانیت¬مدار و عادلانه.
پرونده مقاله