خودآیینی بهعنوان آرمانی شناختهشده در تعلیموتربیت مورد تفاسیر گوناگون قرار گرفته است. در تعریفی کلی خودآیینی به معنای پیروی فرد از قانونگذاری خویشتن است. کانت بهعنوان بنیانگذار این مفهوم در فلسفۀ مدرن، خودآیینی را وصف ارادۀ آزاد انسان میداند و آن را شرط وضع قانونم چکیده کامل
خودآیینی بهعنوان آرمانی شناختهشده در تعلیموتربیت مورد تفاسیر گوناگون قرار گرفته است. در تعریفی کلی خودآیینی به معنای پیروی فرد از قانونگذاری خویشتن است. کانت بهعنوان بنیانگذار این مفهوم در فلسفۀ مدرن، خودآیینی را وصف ارادۀ آزاد انسان میداند و آن را شرط وضع قانونمطلق اخلاقی در نظر میگیرد. این اصطلاح پیوند مستحکمی با عقلانیت مدرن دارد. در مقابلِ خودآیینی، اصالت مفهومی است که ضمن قبول آزادی انسان بهعنوان غایت تربیت، تحقق آزادی در فرآیند تربیت و رشد انسان را در مرکز توجه قرار می¬دهد. در دوران معاصر تعاریف مختلفی از خودآیینی در تربیت ارائه شده که در آن سعی شده است پیوند میان عقلانیت و اصالت به نحوی تبیین گردد با این وجود عمق فلسفی مفهوم اصالت در این تعاریف کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این زمینه تببین هایدگر از اصالت یا همان خودینگی می¬تواند تعمیقبخش ایده¬آل خودآیینی در تربیت باشد. هایدگر در اگزیستانسیالیسم هستیشناسانهاش، اصالت را توانایی انسان برای هستیاندیشی و تفکر معنوی و بهچنگ آوردن بودنِ خود در هستی بهعنوان یک کل معنادار تفسیر می¬کند و خود بودن انسان را در ارتباط دائم او با حقیقت میداند. در این بستر، اصالت، گشوده بودن رو به هستی و طلب حقیقت در زیست انسانی است. اصالت حاصل سیری از ناخودینگیِ شیوه زیستنِ تحمیل شده به انسان بهسوی پروامندی و فراچنگ آوردن هستی بهسوی مرگ است. پای گذاشتن در این مسیر منوط به پذیرفتن دعوت وجدان آدمی بهسوی قبول مسئولیت هستیشناسانۀ خویش است. بدینترتیب اصالت درهمتنیده با ذات حقیقتجوی انسان است و بهعنوان هدفی غایی میتواند تکمیلکنندۀ تعاریف موجود از خودآیینی باشد. نتیجه آنکه مرجعیت اصالت در تربیت، مسئولیت¬پذیری را بهعنوان هدف و روش محوری در کردوکارهای تربیتی برمی¬کشد.
پرونده مقاله
این پژوهش با این مسأله انجام میشود که در امر تعلیموتربیت و در مواجهه با صیرورت و تحولات جهان در پهنه تاریخ، در نسبت با گذشته و سنت تاریخی از یک سو و پدیدههای جدید از سوی دیگر، باید چه موضعی اتخاذ کرد. این موضوع، به عنوان یک مسأله فلسفی، در مبحث تاریخمندی قابل رهگیری چکیده کامل
این پژوهش با این مسأله انجام میشود که در امر تعلیموتربیت و در مواجهه با صیرورت و تحولات جهان در پهنه تاریخ، در نسبت با گذشته و سنت تاریخی از یک سو و پدیدههای جدید از سوی دیگر، باید چه موضعی اتخاذ کرد. این موضوع، به عنوان یک مسأله فلسفی، در مبحث تاریخمندی قابل رهگیری است. تاریخمندی را اولین بار هگل وارد فلسفه کرد و بعد از او توجه به تاریخ در معرفتشناسی توسط فیلسوفان مختلف ادامه پیدا کرد. هایدگر تاریخمندی را به نحوی متفاوت از دیگران تلقی میکند و آن را نه یک خصلت ثانوی و عارضی، بلکه یک مقوم وجودی برای انسان میداند. از نگاه هایدگر، انسان در یک سنت و فرهنگ تاریخی متولد یا «پرتاب» میشود و از آنجا که واجد اگزیستانس است، میتواند نحوه وجود خود را طرحاندازی کند. این امر مبتنی بر امکانهای منحصر به فردی است که ناشی از پرتابشدگی انسان است. نتیجه نشان می¬دهد که در تعلیموتربیت راستین، مبتنی بر تاریخمندی اصیل، اولاً سنت تاریخی را نمیتوان همچون ابژهای در نظر گرفت که لحاظ کردن آن تحت اراده و اختیار آدمی باشد؛ سنت تاریخی همواره در ما حضور دارد و تمامی امکانهای وجودی ما را عرضه میدارد. ثانیاً انسان از آنجا که واجد اگزیستانس است و اگزیستانس رو به سوی آینده دارد، بازآوری عینی سنت تاریخی و تلاش برای تربیت انسانی مشابه انسان گذشته، فاقد معنا و فارغ از زندگی «اینجا» و «اکنونی» است. ثالثاً عدم التفات به سنت تاریخی، پیوستگی وجودی تجارب انسان در طول تاریخ را زایل کرده است و کنشهای آدمی را از اصالت و «خودینگی» آن میاندازد؛ یعنی نمیتوان چنین اراده کرد که انسانی رها و برکنده از گذشتگان را پرورش داد.
پرونده مقاله