هدف این پژوهش، تبیین دوران کودکی بر اساس رویکرد برساختگرایی اجتماعی است. این کار با روش واسازی انجامشده است. واسازی، تحلیل و بازخوانی هر موضوعی از طریق مرکززدایی از آن و یافتن جنبههایی از موضوع است که معمولاً نادیده گرفته میشود. بهطورکلی، نظریههای دوران کودکی به د چکیده کامل
هدف این پژوهش، تبیین دوران کودکی بر اساس رویکرد برساختگرایی اجتماعی است. این کار با روش واسازی انجامشده است. واسازی، تحلیل و بازخوانی هر موضوعی از طریق مرکززدایی از آن و یافتن جنبههایی از موضوع است که معمولاً نادیده گرفته میشود. بهطورکلی، نظریههای دوران کودکی به دو دسته قابلتقسیم هستند: نظریههای رشد که دوران کودکی را دورانی طبیعی و جهانشمول میدانند و نظریههایی که دوران کودکی را برساختهای اجتماعی در نظر میگیرند. با به چالش کشیدن مفاهیم مندرج در دیدگاه رشدی، فضا برای به میدان آمدن دیدگاه برساختگرایی اجتماعی هموار گردید. بر اساس رویکرد برساختگرایی اجتماعی، کودکی یک پدیده اجتماعی است. مرکزیت یافتن رویکرد برساختگرایی اجتماعی دلالتهایی برای تعلیم و تربیت دارد؛ بدین ترتیب که تعلیم و تربیت بیشاز پیش ماهیتی اجتماعی-فرهنگی به خود میگیرد. دانش و بهتبع آن، محتوای دروس نیز ماهیتی اجتماعی- فرهنگی پیدا میکند و تحت تأثیر دیگر قطبهای آموزش، یعنی معلم و دیگر عوامل نهاد آموزشوپرورش، ساخته میشود. فرایند اجتماعی- فرهنگی ساخت دانش، منجر به ترجیح رویکردهای مشارکتی در آموزش میشود. در کنار همه اینها، تکثرگرایی در حوزه محتوا و روش موجه دانسته میشود.
پرونده مقاله
هدف اصلی این پژوهش، واسازی نقش تربیت رسمی در نظام تربیتی کشور بعد از پیروزی انقلاباسلامی است. تربیت رسمی با کنار هم قرار گرفتن چهار بُعد از ابعاد شکلگیری تربیت رسمی شامل: ساختار، مکانیزم، نظام ارزشگذاری و فعالیتهای تربیتی، تقریباً از اواسط دورۀ قاجار خودنمایی کرد و ب چکیده کامل
هدف اصلی این پژوهش، واسازی نقش تربیت رسمی در نظام تربیتی کشور بعد از پیروزی انقلاباسلامی است. تربیت رسمی با کنار هم قرار گرفتن چهار بُعد از ابعاد شکلگیری تربیت رسمی شامل: ساختار، مکانیزم، نظام ارزشگذاری و فعالیتهای تربیتی، تقریباً از اواسط دورۀ قاجار خودنمایی کرد و با تثبیت خود در دورۀ پهلوی، به گسترش قابل ملاحظهای دست یافت. روند توسعۀ تربیت رسمی بعد از سال 1357 نیز با تکیه بر آرمانهای انقلاباسلامی از جمله انسانسازی و تربیت انسانی ادامه یافت. توجه روزافزون به بُعد تربیت رسمی به منظور استفاده از ظرفیتهای آن، ضمن تعمیق دوگانگیهای موجود نظام تربیتی، با عدم تحقق کامل اهداف و انتظارات مواجه گردید. در این مطالعه با رویکرد واسازانه، دوگانگی حاکم بر نظام تربیتی کشور با بررسی پیشفرضهای شکلگیری تربیت رسمی و قطبهای مؤثر، مورد تحلیل قرار گرفتهاند. مطالعۀ آلایش قطبهای مربوط به هر دو بخش، نمایانگر مکملیت و ضرورت هر دو بخش است که با انجام واسازی و استفاده از ظرفیتهای هر دوگونه نظام تربیتی، امکانهای متعدد و مضاعفی همچون: دسترسی به عدالت آموزشی، آمادگی در برابر شرایط خاص، فراهم نمودن زمینۀ رشد ابعاد مختلف فراگیران، واقعبینی در انتظارات و فراهم شدن زمینۀ پاسخگویی، پذیرش تفاوتهای متکثر فرهنگی و تغییر طرحوارههای ارباب و رعیتی در تربیت میسر میگردد.
پرونده مقاله